سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند !
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !
سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ...
مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ...
خشک شدم ..
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه .. تا مطمئن نشدی تبر نزن !
احساس نریز!!
زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود ....
همه درصف ایستاده بودند و به نوبت آرزوهایشان را می گفتند. بعضی ها آرزوهای خیلی بزرگی داشتند. بعضی ها هم آرزوهای بسیار کوچک و پست! نوبت به او رسید. از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟ گفت : می خواهم همیشه به دیگران یاد بدهم، بی آنکه مدعی دانستن (دانایی) باشم. پذیرفته شد! گفتند چشمانت را ببند! چشمانش را بست.
وقتی چشمانش را باز کرد، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده است! با خود اندیشید: حتما اشتباهی رخ داده، من که این را نخواسته بودم!
سالها گذشت. روزی داغی اره را بر روی کمر خود حس کرد. بازاندیشید: عمر به پایان رسید و من بهره خویش را از زندگی نگرفتم! با فریادی غمبار سقوط کرد. نفهمید چه مدت خواب بود یا بیهوش! با صدایی غریب؛ که از روی تنش بلند می شد؛ به هوش آمد. تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود.
دو درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از جایی به جای دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. یکی از آنها بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام درویش دوم که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:
« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
یه روز یکی از دوستام بهم گفت هر انسانی تویه زندگی یه جمله باید از خودش به یادگار داشته باشه. به من گفت من همیشه این جمله ورد زبونمه که ( خیلی زود دیر میشه) به من گفت تو جمله یادگاری که از خودت به یادگار بزاری چیه؟ خیلی فکر کردمئ تا اخرش ای جمله به ذهنم رسید من هم اینکه خیلی این جمله رو دوست دارم هم خیلی تکرار میکنم و از این دوتا مهم تر همیشه بهش عمل میکنم.
( هر وقت دوستم تویه زندگیش موفق میشه من بلند داد میزنم که هی ای دوست منه
و
هر وقت تویه زندگیش از شکست خوردن ناراحته من کنارش میشینم و میگم هی من دوست توام.)
حالا جمله ی شما چیه؟
تو نظرات بهمون بگید...
انسان هر چه بالاتر برود احتمال دیده شدن وصله ی شلوارش بیشتر می شود - ادیسون
هنگامی که درگیر یک رسوایی می شوی ، در می یابی دوستان واقعی ات چه کسانی هستند .- الیزابت تیلور
عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند .- مارک تواین
من نمیگویم هرگز نباید در نگاه اول عاشق شد اما اعتقاد دارم باید برای بار دوم هم نگاه کرد .- ویکتور هوگو
هرگز به احساساتی که در اولین بر خورد از کسی پیدا می کنید نسنجیده اعتماد نکنید .- آناتول فرانس
تصمیم خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد .- پائولوکوئیلو
مهم نیست چه پیش آمده ، تحمل کن و اندوه خود را زیر لبخندی بپوشان .- دیل کارنگی
علف هرزه چیست ؟گیاهی است که هنوز فوایدش کشف نشده است .- امرسون
بردن همه چیز نیست ؛ امّا تلاش برای بردن چرا .- وئیس لومباردی
چند جمله رو حتما بخونید...
مطمئنم لازمتون میشه...
مشکلی که با پول حل شود مشکل نیست بلکه هزینه است
رمز شکست و ناکامی در راضی نگهداشتن همگان است
آموخته ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چه چیز باعث شد من بیاندیشم می توانم همه چیز را در یک روز بدست بیاورم
پشیمانی از کارهایی که انجام داده ایم با مرور زمان کم می شود اما برای کارهایی که انجام نداده ایم همیشگی است
آموخته ام که فرصتها هرگز از بین نمی روند بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند اما تمام شادی و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستیم
اگر قبل از هر کاری انگشت خود را آهسته به پیشانی خود بزنید مجبور نخواهید شد در پایان کار محکم بر فرق خود بکوبید
مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت :”عزیزم از من خواسته شده که با رییس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی را که منتظرش بودم بگیرم .لطفا لباسهای کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن. ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه بر خواهم داشت .راستی اون لباس راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار!!
زن با خودش فکر کرد که این مساله کمی غیر طبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد . هفته بعد مرد به خانه آمد. کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود. همسرش به او خوش آمد گفت و پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟؟
مرد گفت :بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا‘ چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم. اما چرا اون لباس راحتی را که گفته بودم برایم نذاشته بودی؟؟
جواب زن خیلی جالب بود: زن جواب داد: لباس راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.!!
نتیجه اخلاقی:هیچ وقت به زنها دروغ نگو
تکنیک چینی
اگر نتوانید با چشمان بسته بیش از 10 ثانیه روی یک پا باستید اندام های داخلی شما با هم هماهنگی ندارد و بدن شما به سمت پیری پیش میرود.
انجام روزانه ی این تمرین روزی یک دقیقه بسیار توصیه شده.گفته میشود با انجام این تمرین ایمنی بردن شما بالا میرود .فشار و قند خون تنظیم میشود.بیماری های شانه و ستون فقرات کاهش می یابد و از تحلیل قوای فکر جلو گیری میکند
فکر میکنید خیلی آسون باشه؟؟؟؟
سخت در اشتباهید!!!
dace yes
متن و ترجمه آهنگ dance again
ازj.lo &pitball
من که خیلی اهنگشو دوست دارم
منبع:www.mihanlyrics.com
آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند
آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند
آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند
آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند
آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند
آدم هاي كوچك بي دردند
آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند
آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند
آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند
آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند
آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند
آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند
آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند
زمان دقیق این پدیده غیرطبیعی و جالب شامگاه شانزدهم خرداد ۹۱ به وقت ایران در ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه است که در سرتاسر ایران نیز به صورت کامل قابل رویت خواهد بود بطوریکه مدت تابش احتمالا تنها حدود ۱۵ دقیقه به طول خواهد انجامید.
//باز هم فراموش کردم فراموشت کنم//
//فاصله ها را با آدمها رعایت کنید....آدمها یکهو میزنند رو ترمز ! اون وقت شما مقصری!!!//
//دوستت دارم...این یه تعارف نیست زندگی من است.//
//میگن دوره ی ارباب رعیت تموم شده!پس تو اهل کدوم تباری که ما هنوز غلامتیم؟!//
//دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت....تو ساده باور کن که من سخت دوستت دارم...//
//با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را..//
//همه می آیند که بروند....اما تو نمی آیی ...تا مبادا بمانی..!!//
//کاش نامت را با خط "بریل" می نوشتند...صدا کردنت کافی نیست بلکه باید شکوه اسمت را لمس کرد.//
//هیچ میدونستی جای قول و قرارهایمان امن است؟ زیر پاهای تو!!!//
//دلی که شکست گچ چاره نکرد.....گل گرفتیمش!//
//زندگی قصه ی مرد یخ فروشی است که وقتی ازش پرسیدند :فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد..!//
//درد یک پنجره رو پنجره ها می فهمند/معنی کور شدن را گره ها می فهمند/سخت است بالا بروی ساده بیایی پایین/قصه تلخ مرا سرسره ها می فهمند!//
//گهگاهی سفری کن به حوالی دلت...شاید از جانب ما خاطره ایی منتظر لمس نگاهت باشد.//
//هوس صد شرف دارد به عشقی که عاشقانه خیانت میکند.//
//بی تو مدتهاست که در گوشه کنار زندگی گمم....//
.: Weblog Themes By Pichak :.