هر چقدر بیشتر انسان ها را می شناسم انتظارم ازش کمتر میشود .
من اکنون حاضرم در شرایط راحتتری نسبت به گذشته به یک نفر بگوییم
آدم خوب..
ساموئل جانسون
کادو : برادر دوم
کاسه : برادر سوم
کافور : برادر چهارم
کامیون : برادر وسطی
کره حیوانی : بیچاره ناشنواست
باکتری : پ ن پ با قوری
بیگلی بیگلی:پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی big lee
۱,۲,۴,۵,۶,… : کوسه
کامپیوتر شما مرد است یا زن ؟!
1. Notepad را باز کنید.
2. متن زیر را کپی کنید و در آنجا وارد نمایید:
CreateObject("SAPI.SpVoice").Speak"I love you"
3. فایل را با این نام ذخیره کنید: computer_gender.vbs
4. فایل ذخیره شده را باز کنید.
اگر صدای مرد شنیدید کامپیوترتان مرد است. اگر صدای زن شنیدید کامپیوترتان زن است
به جای i love u هرچی خواستید میتونید بنویسید
باران نیا!
زمین جای قشنگی نیست
من از اهل زمینم و خوب میدانم
گل در عقد زنبور است
ولی
سودای بلبل را دارد
و
پروانه را هم دوست میدارد...
از اون جایی که shakira & pitbull خیلی دوست دارم ترجمه اهنگ جدید شونو گذاشتم
get it started
ادامه مطلب...
امروز بعد چند وقت اومدم آپ کنم....
متن و ترجمه آهنگ turn to you از جاستین
برای دوستداران این خواننده جوان
ادامه مطلب...
...آنقدر پیش این و آن از خوبی هایش گفتم که وقتی سراغش را میگیرند شرم دارم بگویم دروغ بود تنهایم گذاشت....
....گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از اون بالا بیاد اشکامو پاک کنه و بگه :بیا بریم اینجا آدمها اذیت می کنند...
....ده تا سنگگ خریدیم مردم یه جوری نگامون میکنن!!!انگار لکسوس خریدیم...واللا
...اگه قرار باشه یه نسبت دیگه باهام داشته باشی دوست داری من چیت باشم؟؟
...گاهی عکسی را می سوزانیم....گاهی عکسی ما را میسوزاند...
...چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است..
...وقتی لبخند دنبال جایی برای گشتن میگردد آرزو میکنم لبانت آن نزدیکی باشد
...لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست....بخدا در جا لباسی کردنش نیست
...سوال ادبیات کنکور 91:(در بیت نترس از عاشق شدن بیا اون با من)ضمیر اون به کدام گزینه اشاره دارد؟.................1:پلیس 110؟2 :مخارج کورتاژ؟ 3 :خونه خالی؟
...میان مشغله های زندگی گم شده ام ولی دلم برای هوایت همیشه بیکارست
....به تو نیاز دارم مثل نیاز آدم به حوا شایدم آدم به هوا
...احساس است..مزرعه نیست لعنتی که هی شخمش میزنی...
....وقتی خداحافظی میکنیم...چه انرژی عظیمی میخواهد کنترل اشک
یکی از دوستام برام یه ایمیل فرستاده بود (ازشون ممنونم)
خیلی جالب بود گذاشتم شما هم بخونیدش
فواید ازدواج:
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
مثل همیشه بقیه اش در ادامه مطلب....
تکنیک چینی
اگر نتوانید با چشمان بسته بیش از 10 ثانیه روی یک پا باستید اندام های داخلی شما با هم هماهنگی ندارد و بدن شما به سمت پیری پیش میرود.
انجام روزانه ی این تمرین روزی یک دقیقه بسیار توصیه شده.گفته میشود با انجام این تمرین ایمنی بردن شما بالا میرود .فشار و قند خون تنظیم میشود.بیماری های شانه و ستون فقرات کاهش می یابد و از تحلیل قوای فکر جلو گیری میکند
فکر میکنید خیلی آسون باشه؟؟؟؟
سخت در اشتباهید!!!
dace yes
متن و ترجمه آهنگ dance again
ازj.lo &pitball
من که خیلی اهنگشو دوست دارم
منبع:www.mihanlyrics.com
آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند
آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند
آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند
آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند
آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند
آدم هاي كوچك بي دردند
آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند
آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند
آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند
آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند
آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند
آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند
آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند
زمان دقیق این پدیده غیرطبیعی و جالب شامگاه شانزدهم خرداد ۹۱ به وقت ایران در ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه است که در سرتاسر ایران نیز به صورت کامل قابل رویت خواهد بود بطوریکه مدت تابش احتمالا تنها حدود ۱۵ دقیقه به طول خواهد انجامید.
//باز هم فراموش کردم فراموشت کنم//
//فاصله ها را با آدمها رعایت کنید....آدمها یکهو میزنند رو ترمز ! اون وقت شما مقصری!!!//
//دوستت دارم...این یه تعارف نیست زندگی من است.//
//میگن دوره ی ارباب رعیت تموم شده!پس تو اهل کدوم تباری که ما هنوز غلامتیم؟!//
//دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت....تو ساده باور کن که من سخت دوستت دارم...//
//با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را..//
//همه می آیند که بروند....اما تو نمی آیی ...تا مبادا بمانی..!!//
//کاش نامت را با خط "بریل" می نوشتند...صدا کردنت کافی نیست بلکه باید شکوه اسمت را لمس کرد.//
//هیچ میدونستی جای قول و قرارهایمان امن است؟ زیر پاهای تو!!!//
//دلی که شکست گچ چاره نکرد.....گل گرفتیمش!//
//زندگی قصه ی مرد یخ فروشی است که وقتی ازش پرسیدند :فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد..!//
//درد یک پنجره رو پنجره ها می فهمند/معنی کور شدن را گره ها می فهمند/سخت است بالا بروی ساده بیایی پایین/قصه تلخ مرا سرسره ها می فهمند!//
//گهگاهی سفری کن به حوالی دلت...شاید از جانب ما خاطره ایی منتظر لمس نگاهت باشد.//
//هوس صد شرف دارد به عشقی که عاشقانه خیانت میکند.//
//بی تو مدتهاست که در گوشه کنار زندگی گمم....//
آیامی دونستید کشورمون تو چیزهایی دارای مقام اول در سطح دنیاست..؟؟؟
کشور ما دارای 41 رتبه اول در کتاب گینس هست...
1. بیشترین تولید پسته
2. بیشترین تولید خاویار
3. بیشترین تولید خانواده توت
4. بیشترین تولید زعفران (80% کل تولید جهانی)
5. بیشترین تولید زرشک
6. بیشترین تولید میوه آلویی (از قبیل شفت و گیلاس و غیره)
7. بالاترین دمای ثبت شده روی سطح زمین (70.7 درجه سانتیگرد در کویر لوت)
8. بیشترین تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (4000 نفر در کولاک سال 1350 کشته شدند، میزان بارش برف 8 متر در 5 روز)
9. بزرگترین واردکننده گندم
10. بیشترین فرار مغزها
بقیه اش ادامه مطلب...
یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحرا علف بخورد و برایشان شیر بیاورد. مامان بزی به بچه ها سپرد که در را به روی مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکنند. بچه ها هم که بر خلاف آمار و ارقام رسمی گرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را باز نکنند. چند دقیقه که گذشت گرگ که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه را زد. شنگول پرسید: کیه؟ گرگ گفت: منم، منم مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون. شنگول گفت: تو مادر ما نیستی. چون دروغ می گی خیلی وقته ممه ی شیر یارانه ای رو لولو برده...
امروز یه کم سرم خلوت شده گفتم بیام بعد چند روز یه آپ کنم... باز هم یه داستان جالب حتما بخونید.....خیلی جالبه...
دوستان عزیزی که میتوانند برای حداقل یک ماه وبلاگو آپ کنند حتما توی نظرات اعلام آمادگی نمایند یا به آدرس زیر میل بزنند صمیمانه از همکاریتون کمال تشکر را دارم
ati_bm68@yahoo.com
این آخرین پستی بود که من گذاشتم..ایشالا بعد امتحانا دوباره هر روز آپ میکنم...دلم براتون تنگ میشه ولی خوب چاره ایی ندارم دیگه..
بعضی زخم ها هست
که هر روز باید روشونو باز کنی
و نمک بپاشی
تا یادت نره سراغ بعضی آدمها نباید رفت...
نباید...
اگه میخواهید بدونید آخرش چی میشه ادامه مطلب....
داستان مردی که هرگز نمی شناختم شنیدم
حتما خواست خدا بود...
او رئیس امنیت در یک شرکت در برج های دوقلو بود.از حادثه برج گفت و اینکه چگونه بعضی از افراد جان سالم به در بردند دلایل زنده ماندن این افراد اتفاقی بیش نبود...
مدیر شرکت بخاطر پسرش که مهد کودکشان شروع شده بود آن روز دیر رسید.....شخص دیگر بخاطر اینکه نوبتش بود کیک بیاره دیر رسید...و جالبتر کسی بود که آن روز کفش قرمز پوشیده بود اما مسافت زیادی را تا محل کار طی میکند و به خاطر کفش های نو پاهایش تاول میزند جلوی داروخانه می ایستد تا چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده میماند...
از اون روز به بعد:
وفتی تو ترافیک گیر میکنم..
برمیگردم تا تلفن رو جواب بدم...
و همه چیزای کوچک ناراحت کننده...
با خود فکر میکنم اینجا دقیقا همان جاییست که خدا خواسته من در آن لحظه در آنجا باشم
با هم به منزل رفتند. دزد نگاهى به اتاقها کرد و در حالى که چشمانش از گریه سرخ شده بود گفت:خانم، آن دزد دیشبى من بودم. براى رضاى خدا از شما گذشتم و خدا اینگونه به من مرحمت فرمود...
خدا می بیند و می پوشاند...مردم نمی بینند و فریاد میزنند!!!!
کسی که به خود اطمینان دارد به تعریف کسی احتیاج ندارد..
به یاد داشته باش که گاه به دست نیاوردن آنچه می خواهی شگفت آورترین شانس توست...
چه غصه هایی که به خاطر اتفاقات بدی که در زندگی مان پیش نیامد خوردیم...!!!!
امید همیشه وجود دارد...این ما هستیم که تصمیم میگیریم با آن زندگی کنیم یا بدون آن...!!!
اندیشه کردن به این که چه بگویم؟ بهتر از پشیمانی از این که چرا گفتم؟!
آدمیزاد وقتی پیر میشود دو چیز در او جوان میشود...حرص مال و حرص عمر!!!
برای کوبیدن یک حقیقت خوب به آن حمله نکن بلکه بد ازش دفاع کن!!!
چند روز پیش برای عوض کردن روغن ماشینم به مکانیکی رفته بودم که دختر خانومی 27-26 ساله با کبکبه و دبدبه وارد شد و به مکانیک گفت :ببخشید آقا یه 710 میخواستم میشه لطف کنین بدین؟؟
مکانیک گفت :710 تا چی؟؟
دختر خانوم گفت : 710 تا هیچ چی؟!! ..710 ماشین من گم شده ..اگه میشه یه دونه بدین !!مکانیک گفت : 710؟؟؟ حالا این 710 چی هست ؟؟
دختر خانوم که عصبانی شده بود گفت : آقا مگه من باهات شوخی دارم میگم یه 710 بده ...چون خانومم فکر میکنی حالیم نیست نه خوبم حالیمه. !!!!!!!!!
مکانیک بیچاره گفت :خدا شاهده خانوم جسارت نکردم .. ولی من نمیدونم شما چیو میگین؟؟
دختره که فکر می کرد یارو داره جلو من دستش می ندازه گفت : بابا جون عجب مکانیک بی عرضه ای هستی تو ..همونی که وسط موتور ماشینه
..کارش نمیدونم چیه ولی همه ماشین خارجی ها دارن این قطعه رو .. مال منم همیشه بوده ...حالا من گمش کردم و یکی لازم دارم!!
مکانیکه که کلافه شده بود یه کاغذ داد به خانومه و گفت میشه شکل این قطعه رو بکشی این جا؟؟
دختر خانوم هم با کلی ژست انگار که الان داوینچی می خواد مونالیزا رو بکشه یه دایره کشید و وسط اون نوشت 710 مکانیک یه نیگاهی به شاهکار نقاشی انداخت و یه نگاهی هم به موتور ماشین من که درش باز بود کرد و گفت خانوم این قطعه رو که میگین تو این ماشین هم هست؟؟ دختر خانوم باخوشحالی جیغی کشید وگفت آره اوناش...!!!! میدونین چی رو نشون داد؟؟.........
این رو............ ..
عکسش رو گذاشتم ببینین!!
برای این که متوجه عکس بشو ید باید 180 درجه بچرخانیدش
این یه ایمبل بود که براتون گذاشتم...من که کلی خندیدم
این مطلب رو حتما تا آخر بخوانید...
برای دوستانتان هم ارسال کنید...
ادامه مطلب...
چهار شمع به سادگی می سوختند و در محیط آرامی صدای صحبت آنها به گوش می رسید
شمع اول گفت: من شمع صلح و آرامش هستم اما هیچ کس نمی تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی میمیرم....شمع صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد
شمع دوم گفت: من شمع ایمان هستم.برای بیشتر ادم ها دیگر در زندگی ضروری نیستم .پس دلیلی وجود ندارد که روشن بمونم...سپس با وزش نسیمی ملایم خاموش شد
شمع سوم با ناراحتی گفت:من شمع عشق هستم ولی دیگر توانایی ان را ندارم که بیشتر از این روشن بمانم انسانها مرا در حاشه زندگی شان قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمیکنند آنها حتی فراموش کرده اند به کسانیکه دوستشان دارد باید عشق بورزند....طولی نکشید که شمع عشق خاموش شد
ناگهان....
کودکی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید ...چرا شما خاموش شدید؟شما یاید تا آخر روشن می ماندید وشروع کرد به گریه کردن
آنگاه شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زمانیکه شعله ی من روشن است میتوانی بقیه شمع ها را روشن کنی چون من شمع امید هستم...
کودک با چشمانی که اشک شوق درآن می درخشید شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد...
هیچ وقت در زندگیتون آرامش.ایمان.عشق. امید را فراموش نکنید
.: Weblog Themes By Pichak :.