شعری از سهراب سپهری به در خواست یکی از دوستان...البته با تاخیر
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شبها بخشيد و به انگشت
نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
ميروي تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا
جوجه بر مي دارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟
سهراب سپهری
نظرات شما عزیزان:
khane dust yki az ghashang tarin sherhaye sohrabe azize:d ghashang bud:xXxxx
پاسخ:دست نوشین خانوم درد نکنه...
پاسخ:دست نوشین خانوم درد نکنه...
.: Weblog Themes By Pichak :.